بخش اول : زندگی
در معنی لغوی زندگی میگویند زیستن ، حیات داشتن ، عمر، زنده ......اما در معنای انسانی چه مفهومی دارد . باید از خود سوال کنیم ؟ چگونه زیستن . به چه قیمتی زیستن ، برای چی و یا چه کسی زیستن، .....باید از خود سوال کنیم ؟ آید زیستن ما مساوی زیستن همه حیوانات و جانداران کره خاکی میباشد و برای بقا و زنده بودن باید درنده خو بود و یا ما چون انسان هستیم تعریفی دیگر از زندگی را شامل میشویم؟......واقعیت چیست؟ حقیقت چیست؟ پس بهتر است برای درک مطالب آینده از همین مفهوم واقعیت و حقیقت شروع کنم .
واقعیت هر آنچه هست که میبینیم و تجربه میکنیم و قابل درک برای همه ما میباشد در شرایط متفاوت. حال چه خوب باشد یا بد ، چه مراد دل ما باشد یا نباشد.چه خواسته باشد یا ناخواسته.....در مسیر واقعیت و حرکت جبری عمر همه اتفاقات واقعیت دارد ، چون اتفاق افتاده و دروغ نبوده.........اما حقیقت غیر این است . بلکه بعضی از واقعیتها در قالب حقیقت میگنجد که درست باشد ، خوب باشد، اخلاقی باشد ، خداپسندانه باشد،.......در حقیقت، حقیقت از حقانیت و درستی و پاکی میآید که سرچشمه آن خداست. خوبیها در حق و حقیقت جا دارد نه هر واقعیت ملموسی که ما میبینیم و میشنویم.و برای ما مسلمانان و شیعه ها ، از سوی خدا تمام حقها تعریف شده و غیر قابل تغییر است همانگونه که خدا تغییر ناپذیر است . قوانین او نیز تغییر ناپذیر است و با توجه به شرایط تکوینی و تشریعی ، تعینی و با توجه به قبول اختیاری خود ما که این آئین و مذهب را پذیرفتیم نیز لاجرم باید مطیع قوانین و ضوابط آن باشیم. پس در مسیر حق و حقیقت ، گاها واقعیات با حق منطبق میشود و گاها نمیشود و اصل براین است که باید واقعیات را به حق نزدیک کنیم نه حق را به واقعیات . چرا که همانگونه که گفتیم حق و حقیقت است که سرمنشا خوبیها و پاکیهاست نه همه واقعیات که چه بسیار واقعیتها که زشت هستند و ناپسند و اکثرا از آن واقعیتها گریزانیم ، مثل جنایتها ، رزالتها ، دروغها، خیانتها، که هر چند واقعیت دارند ولی حق نیستند و ما و بسیاری از ادیان و مکاتب نیز اینگونه صفات را رزیله و نا پسند و غیر حق میدانند. و فقط بعضی مکاتب غیر مذهبی با افکار منحرف چون ماکیاول و امثال او همچو همه حیوانها برای بقا هر حرکتی را مثبت میدانند و برای زیستن به هر قیمتی برای حق ارزشی قائل نیستند و هر چه که منافع شخصی را تامین کند را درست میدانند ، چه اخلاقی باشد چه غیر اخلاقی. ولی انسانهای حق جو و خصوصا ما مسلمین و اخص ما شیعیان طرز تفکری خاص و تعصبی خاص به حق و حقانیت داریم که در پست و صفحه آینده به آن خواهم پرداخت.