بنام خدا
خوشنویسی در ایام گذشته و دنیای سنتی، پیوسته با نوعی تحول آرام و نوآوری در غالب رعایت قواعد همراه بوده است اما در جهان سنتی، به دلیل عدم نیاز عامه مردم به طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نیازهای تجاری و انتشاراتی و تبلیغاتی، اهداف خوشنویسی ترکیبی بوده است از زیبایی بصری ـ آسانی، سرعت و سهولت نگارش و خوانایی تا درنهایت، بتواند روند مراسالات و مکاتبات و امور دیوانی و تا حدودی نیز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد. از طرف دیگر، هم در نظام سنتی و هم در دنیای معاصر و مدرن، انگیزههای کارکردی عاملی مهم و درجه اول، در تحولات خط محسوب میشود. اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما امروز، صنعت چاپ و یک دستی و متحدالشکلی مکاتبات، این بعد عملکردی خطاطی را به حداقل رسانده و در کنار آن جنبههای دیگر خطاطی اهمیت یافته است. بنابراین نوآوری، مهمترین خاستگاه تحولات خط در یکصدو پنجاه سال اخیر میباشد.
تحولات فرهنگی ـ هنری و سیاسی ـ اجتماعی و فناوری که زمینه ساز نوآوری متفاوتی در خط شدهاند در ایران، طی دو حرکت در دورههای قاجار و پهلوی خطاطی و خوشنویسی را تحت تأثیر قرار دادهاند:
- الف ـ دوره اول ـ قاجاریه ـ (دوره نوآوری در جامعه سنتی)
جامعه? قاجاری جامعهای سنتی بود اما در این دوران از عهد عباس میرزا پسر فتحعلی شاه و پس از جنگ های ایران و روس و شکست های ایران با جمع بندی از دلایل شکست و با حرکتی عبرت گیرانه توسط عباس میرزا تحولاتی در روند نوآوری انجام گرفت که حاصل آن نوسازی قشون ـ ورود صنعت چاپ و ورود برخی کارخانجات و تأسیس مدارس سبک جدید و فرستادن دانشجو به خارج از کشور برای کسب علم و هنر بوده است. اما شاه بیت این نوآوری بعدها در ظهور و روزنامه ها و نشریاتی تحقق یافت که به نحوی اطلاع رسانی و آگهی های جدید را به عهده گرفتند. خط و خوشنویسی نیز در پرتو این تحولات وارد عرصه شد اما با ضرب آهنگی بسیار کند حرکت نمود تا بتواند نشریات تازه بر عرصه رسانده را بسنده نماید به عنوان نمونه نخستین نشریاتی که خوشنویسی جدیدی را میطلبیدند عبارت بودند از کاغذ اخبار در 1253 به سردبیری میرزا صالح شیرازی، وقایع اتفاقیه 1267 –1264 به سردبیری امیرکبیر، قانون 1295-1290 به سردبیری میرزا ملکم خان. به طور تفصیلی تر و جهت تشریح نوآوری و تأثیر آن بر خطاطی یکصد و پنجاه ساله آخر سرنوشت نخستین روزنامههای ایران قابل بررسی است.(به نوشتارهای مربوط به هر روزنامه مراجعه کنید)
ثُلْث ، خط ، از خطوط شش گانة (اقلام ستّه ) اسلامی . در بارة مصطلح شدن ثلث در خوش نویسی ، حدسهای گوناگونی زده اند. برخی ( رجوع کنید به قَلقَشَندی ، ج 3، ص 11، 58؛ هروی ، ص 6، محمودبن محمد، ص 300؛ مجنون رفیقی هروی ، ص 257؛ منشی قمی ، ص 16ـ17) به سبب آنکه یک سوم آن دَوْر و دو سوم آن سطح است و برخی به اعتبار آنکه مساحت سرقلمِ ثلث ، یک سوم مساحت قلم طومار (قلمی درشت مخصوص
نوشتن طومارها و نامه ها) است ، آن را ثلث نامیده اند ( رجوع کنید بهقلقشندی ، ج 3، ص 58). بر اساس نظری دیگر، این نامگذاری به سبب ارتباط میان خط ثلث با نسخ * یا محقق * است ، با این توضیح که لازمة تبحر یافتن در نوشتن خط ثلث ، تسلط بر نسخ
یا محقق و در واقع تسلط بر دست کم دو خط از خطوط شش گانه (= یک سوم ) است ؛ نیز گفته شده که این نامگذاری به علت ارتباط میان لقبِ خط ثلث ، یعنی «ام الخطوط »، با آیة 11 سورة نساء «فَلِاُمِّهِ الثُّلُث »، بوده است ( رجوع کنید به صیرفی ، ص 20؛ سراج شیرازی ، ص 137؛ نیز رجوع کنید بهبخاری ، ص 327). اما باید این نظرها را که کمتر رهیافتی تاریخی به هنر داشته اند، با احتیاط تلقی کرد.
ثلث از خطوط مستدیر (دارای حرکت منحنی ) و از لحاظ قواعد و اصول ، از دشوارترین و کامل ترین و زیباترین خطوط اسلامی است . انتهای حروف ، منتهی به دنباله ها و رشته های باریک و نازکی (تشمیرات ) است که به شکل پیچیده یا رها شده (ارسال )، یا به صورت قوسها و دایره های گود هستند. نسبت دور یا حرکتهای منحنی به سطح یا حرکتهای مستقیم (تقویر و بسط )، دو به یک و نسبت قَــطِّ (برش مورب ) قلم به منظور ایجاد تشمیرات ، در حد تحریف و میل کامل است (قطّ محرف = بین 35 یا 45 درجه )، اما برخی ، نظیر سراج شیرازی (ص 83) و سبزواری (ص 233)، قطّ آن را متوسط (بین 15 تا 25 درجه ) دانسته اند. در ثلث ، حروف و کلمات ، درشت ولی جمع و جورتر از محقق اند و حلقه ها و گره ها باز و در برخی موارد بسته
می گردنـد (ماننـد ؛ قلقشندی ، همانجا؛ فضائلی ، 1350 ش ، ص 263). وجود سَرَک یا تَرْویس (زائده ای تقریباً مثلثی شکل که به ابتدای حروف می چسبد)
در حروفِ الف منفرد، جیم ، طا، کاف ، لام مفرد و اول ،
و دندانه های بلندی که در ابتدای حروف قرار می گیرد
( ) لازم است . گره های صاد، ضاد، طا، ظا، عین ، فا، قاف ، میم ، ها، واو و لامِ الف محققه (لا)، باز است و طَمْسْ (گرفتگی و تنگی چشمة حروف ) در آنها جایز نیست ( رجوع کنید به قلقشندی ، همانجا).
تنوع نگارش حروف در این خط ، به گونه ای است که ناآشنایان به قواعدِ آن ، در تشخیص برخی حروف و حتی کلمات
به اشتباه می افتند( ).
در سطربندی نیز با رعایتِ تمام حرکات (فتحه ،
کسره ، ضمه ، سکون و تنوین )، ضوابط (تشدید، مدّ،
قطع و وصل )، تزئینات ( ) و حروف خفیفة صغیره
( ) گاهی با فاصله ، گاهی کم فاصله و گاهی پیچیده و تودرتو نوشته می شود. تزئینات و حروف خفیفه ، به منظور یکنواخت ساختن خط و زمینه ، برقراری نسبت میان سیاهی خط و سفیدی داخل حلقه های حروف (تعادل سواد و بیاض ) و آراستن حروف و کلمات به کار می روند (فضائلی ، 1350 ش ، ص 263ـ264؛ همو، 1371 ش ، ص 100). برای گذاشتن اعراب ، از قلمی ظریف تر (قلم حرکت )، که اندازة آن 13 یا 14 قلم ثلث است ، استفاده می شود، با این حال برای گذاشتن فتحه و گاه ضمه و تنوین ، قلم ثلث به کار می رود ( د. ترک ، ذیل "Sدlدs " ؛ نیز رجوع کنید بهفضائلی ، 1376 ش ، ص 126). این خط با وجود برخی شباهتها با خطوط محقق و نسخ و توقیع ، در مفردات و مرکّبات ، با آنها تفاوتهایی دارد از جمله در طول الف ، قطّ قلم ، دور و سطح ، فتح و طمس ، مدّات (کششها) و نحوة پیوستگی و ارتباط کلمات با یکدیگر ( رجوع کنید به فضائلی ، 1350 ش ، ص 226؛ همو، 1376 ش ، ص 292، 296ـ297).
در گذشته بنا به تقسیم بندی قلقشندی (ج 3، ص 58، 100)، خط ثلث به دو نوع ثقیل و خفیف تقسیم می شد. در ثلثِ ثقیل یا ثقیل ثلث ، طول منتَصَبات (حروف راست ، مانند الف ، لام ، کاف ، و دنبالة میم ) و مبسوطات (حروف کشیده ، مانند ب ، ت ، س ، ش )، هفت نقطه و قطّ قلم نزدیک به مستوی (صفر تا دَه درجه ) بود. در ثلث خفیف ، قطّ قلم ، محرّف کامل و منتصبات و مبسوطات آن پنج نقطه بود. چنانچه اندکی از مقدار ثلث خفیف کاسته می شد، خط دیگری به نام لؤلؤی به دست می آمد.
بعدها خطوطی چون توقیع ، رقاع ، اجازه ( رجوع کنید به توقیع * )، غبار
( رجوع کنید به رقاع * ، خط ) و مسلسل (خطی که تمام حروف آن به هم پیوسته و متصل بود)، از ثلث به وجود آمدند که هیچ یک از
آنها امروزه رواج ندارند و فقط از باب تفنن به کار می روند (فضائلی ، 1350 ش ، ص 265، 274ـ275، 282؛ همو، 1376 ش ، ص 287).
پیشینة خط ثلث به خط جلیل ( رجوع کنید به خطاطی * )، که خود منبعث از خطوط نبطی و مُسْنَد بود، باز می گردد. ابن مُقْله * (متوفی 328) ضمن ارائة فهرستی از انواع خطوط اسلامی شناخته شدة زمان خویش ، پیشینة ثلث را به صورت ثلثین رجوع کنید بهثقیل طومار رجوع کنید به نصف رجوع کنید به ریاسی رجوع کنید به ثلث آورده (به نقل فضائلی ، 1350 ش ، ص 226) و ابن ندیم آن را به صورت جلیل رجوع کنید به دیباج رجوع کنید به طومار کبیر رجوع کنید به نصف الثّقیل (ثقیل النصف ) رجوع کنید بهثلث کبیر ضبط کرده است (ص 13ـ14، نیز رجوع کنید به فضائلی ، 1350 ش ، ص 223) و هر دو، موارد کاربرد و خطوط فرعی منبعث از هریک از این خطوط را بر شمرده اند ( رجوع کنید به ابن ندیم ، همانجا؛ فضائلی ، 1350 ش ، ص 226). قلقشندی (ج 3، ص 49ـ 58) نیز این زنجیره را به صورت طومار کامل رجوع کنید بهمختصر طومار رجوع کنید به ثلث ، ضبط کرده است . با این حال فضائلی (1350 ش ، ص 227) با استناد به اقلامی که ابن مُقْله برشمرده و مقایسة آنها با فهرست ابن ندیم ، مراحل تکامل ثلث را به صورت جلیل رجوع کنید به دیباج رجوع کنید به طومار رجوع کنید به ثلثین و مختصر طومار رجوع کنید به نصف رجوع کنید به ثلث رجوع کنید به خفیف ثلث آورده است .
در بارة نخستین واضع خط ثلث ، اتفاق نظر وجود ندارد. ابن ندیم (ص 12)، قُطْبة مُحَرِّر، کاتب معروف اواخر عصر اموی ، را واضع خط ثلث دانسته است . قلقشندی (ج 3، ص 12) بر آن است که واضع ثلث ، ابراهیم شجری (شِحْری ، سِجْزی ، سگزی )، خطاط مشهور دورة مأمون عباسی ، بود که آن را از ثلثین اخذ کرد. بعدها، نویسندگان کتب آداب الخط ، غالباً ابن مقله ( رجوع کنید به هروی ، ص 6؛ بخاری ، ص 327؛ قصه خوان ، ص 281؛ منشی قمی ، ص 16؛ مجنون رفیقی هروی ، ص 257) و گاه ابن بوّاب * (متوفی 413) یا یاقوتِ مُستَعصَمی * (متوفی 698) را واضع خط ثلث معرفی کرده اند ( رجوع کنید به سراج شیرازی ، ص 125، 133؛ محمودبن محمد، ص 298). این ابهام امروزه نیز در میان محققان باقی است ، ولی بیشتر بر این باورند که ابن مقله ، به عنوان نخستین کسی که خطوط شش گانة اسلامی را قاعده مند کرد، در تکامل اولیة این خطوط و بویژه ثلث ، تأثیر بسزایی داشته و پس از وی ابن بوّاب و یاقوت مستعصمی بیشترین سهم را به خود اختصاص داده اند ( رجوع کنید به بیانی ، 1332 ش ، ص 692، 695؛ دبیری نژاد، ص 96ـ97؛ فضائلی ، 1350 ش ، ص 242، 261ـ262؛ سهیله جبوری ، ص 52؛ یحیی جبوری ، ص 130؛ بَهْنِسی ، ذیل «الثلث »). یاقوت ، بویژه تأثیر بسیاری در تکامل این خط داشته است ( رجوع کنید بهمنجّد، ص 118؛ حبیب اصفهانی ، ص 209).
به اعتقاد یکی از صاحب نظران (ابوالفضل ذابح ، مصاحبة مورخ 20 خرداد 1382) یاقوت سبکهای شناخته شدة این خط تا آن روزگار (ثلث ابن مقله ، ثلث ابن بوّاب ، ثلث عثمان بن حسین غزنوی ( قرن پنجم ) و ثلث ابوالبرکات محمد رازی ( قرن پنجم ) ) را تکامل بخشید و در شکل گیری نوآوریهای آتی در خط ثلث نیز تأثیر مستقیم نهاد.
مهم ترین نوآوران ثلث ، پس از یاقوت ، عبداللّه صیرفی * (متوفی 742)، بایسنغر * میرزا (متوفی 837)، عبداللّه طبّاخِ هروی * (متوفی 862 یا 885) و ملاعلاءبیگ * ( رجوع کنید بهعلاءالدین تبریزی * ، سدة دهم ) بودند که موجب رونق و تکامل و گسترش بیش از پیش ثلث تا اواخر سدة دهم شدند. شیوة عبداللّه صیرفی را شاگردش خیرالدین مرعشی (متوفی 876) به قلمرو عثمانی بُرد و شاگرد برجسته ای چون حمداللّه آماسی * (متوفی 926) را پرورش داد. احمد قره حصاری * (متوفی 963)، دیگر ثلث نویس برجستة عثمانی ، که بعدها شیوة جدیدی در ثلث ابداع کرد، نیز پرورش یافتة اسداللّه کرمانی (متوفی 892)
بود (نیز رجوع کنید به حبیب اصفهانی ، ص 72؛ عالی ، ص 44؛ بیانی ، 1363 ش ، ج 4، ص 1027ـ 1028، 1064).
ثلث نویسان و کتیبه نگاران بزرگ صفوی و عثمانی ، این خط را به اوج تکامل رساندند. دورة شکوفایی خط ثلث در ایران ، پس از عصر صفوی ، بنا به دلایلی چون رونق خط نستعلیق و هرج و مرجهای طولانی سیاسی و اجتماعی ، سیر نزولی یافت آنچنانکه تا پایان عصر قاجار، فقط یک ثلث نویس برجسته (محمدباقر شریف شیرازی ) مجال ظهور یافت . اما در عثمانی ، اهمیت خط ثلث سیر صعودی یافت و آن دیار بتدریج به کانون ثلث نویسی مبدل گشت . ظهور جمع کثیری از ثلث نویسان برجسته در عثمانی ، طی قرون نهم تا چهاردهم و کثرت آثار به جا مانده از آنان ، که با ابداع شیوه های متنوع هنری در نگارش ثلث همراه بود، گویای چنین موقعیت ممتازی است . در قرن اخیر، خط ثلث در ایران ، عراق ، ترکیه ، سوریه ، لبنان و مصر از اقبال نسبی برخوردار بوده و استادان برجسته ای قدم به عرصه نهاده اند. شیوه های رایج ثلث در این نواحی ، به رغم برخی تفاوتها، همان شیوه های دورة صفوی و عثمانی است .
در گذشته برای نوشتن قطعات (صفحه ای که مطلبی به قلم درشت بر آن نوشته شده باشد)، پشت جلد، عناوین ، سرلوحه ها و تقسیمات کتابها، الواح سردر خانه ها و مغازه ها، کتابت قرآنهای جامع ، حکاکی سنگها و مهرهای قیمتی و نشانها از خط ثلث استفاده می شد (فضائلی ، 1371 ش ، ص 95؛ سهیله جبوری ، ص 52؛ زکی صالح ، ص 123؛ ذابح ، همانجا). اما عمده ترین و مهم ترین کاربرد این خط کتیبه نویسی محرابها، قبه ها و سر در ورودی مساجد، توأم با طرحهای اسلیمی و ختایی ، است که رواج آن ، به سبب هماهنگی خط ثلث با طرحها و رنگها و کاشی کاری مساجد است (فضائلی ، 1376 ش ، ص 130ـ131؛ همو، 1371 ش ، همانجا)؛ از این رو، همواره جمع کثیری از ثلث نویسان در زمرة کتیبه نویسان نیز بوده اند.
از ثلث نویسان و کتیبه نگاران برجستة ایرانی در دوران معاصر، احمد نجفی زنجانی * (متوفی 1361 ش )، عبدالحمید ملک الکلامی * (متوفی 1328 ش )، محمدعلی غروی کاتب (تولد 1288 ش )، حبیب اللّه فضائلی * (متوفی 1376 ش )، سید مرتضی نجومی ، عباس مصباح زاده ، محمد موحد حسینی ، قنبری و صمدی اند (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به بیانی ، 1363 ش ، ج 1ـ2، ص 371ـ376؛ فصلنامة هنر ، ش 1، ص 183ـ187؛ هنر و مردم ، ش 53 و 54، ص 31).
برخی از ثلث نویسان و کتیبه نویسان برجستة سایر سرزمینهای اسلامی از این قرارند:
عثمانی (ترکیه ): حمداللّه آماسی (متوفی 926)، احمد قره حصاری (متوفی 963)، حسن چلبی (متوفی 1002)، حافظ عثمان * (متوفی 1110)، مصطفی راقم (متوفی 1241)، اسماعیل زهدی (قرن دوازدهم )، محمود جلال الدین (متوفی 1245)، مصطفی عزّت (متوفی 1293)، محمد شفیق بک (متوفی 1297)، راسم افندی (متوفی 1302)، سامی افندی (متوفی 1313)، احمد کامل (متوفی 1360)، اسماعیل حقّی (متوفی 1365)، محمود یازَر (متوفی 1372)، مصطفی حلیم (متوفی 1343 ش /1964)، حامد آمدی (متوفی 1403).
سوریه و لبنان : ابراهیم الرفاعی (متوفی 1403)، کامل البابا (متوفی 1412)، نسیب مکارم .
مصر: محمد مونس (متوفی 1318)، محمدعلی مکّاوی ، محمد حُسْنی ، محمود شحّات ، علی بدوی (متوفی 1353)، سیدابراهیم (متوفی 1414/ 1994)، نجیب هواوینی .
عراق : هاشم محمد بغدادی (متوفی 1352 ش /1973)، محمد صبری هلالی (متوفی 1372)، عبدالغنی عبدالعزیز، مهدی جبوری .
افغانستان : عزیزالدین وکیلی فوفَلْزایی ( رجوع کنید بهرمضان یوسف ، ج 1، ص 13؛ اباظه و مالح ، ص 115، 210ـ 211، 291؛ د.ترک ، همانجا؛ بابا، ص 279؛ فضائلی ، 1350 ش ، ص 246ـ 258؛ اعظمی ، ص 207ـ214، 254ـ296؛ بهنسی ، ص 39، 79، 137، 142، 157؛ رادو، فهرست ).
منابع : نزار اباظه و محمد ریاض مالح ، اتمام الاعلام : ذیل لکتاب الاعلام لخیرالدین الزرکلی ، بیروت 1999؛ ابن ندیم ، الفهرست ، ترجمة محمدرضا تجدد، تهران 1366 ش ؛ ولید اعظمی ، تراجم خطاطین بغدادالمعاصرین ، بیروت 1977؛ کامل بابا، روح الخط العربی ، بیروت 1988؛ درویش محمدبن دوست محمد بخاری ، فوائدالخطوط ، در
رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته ، چاپ حمیدرضا قلیچ خانی ، تهران : روزنه ، 1373 ش ؛ عفیف بهنسی ، معجم مصطلحات الخط العربی و الخطاطین ، بیروت 1995؛ مهدی بیانی ، احوال و آثار خوش نویسان ، تهران 1363 ش ؛ همو، «نظر اجمالی به تحول خط در ایران اسلامی »، سخن ، دورة 4، ش 9 (شهریور 1332)؛ سهیله یاسین جبوری ، الخط العربی و تطوره فی العصور العباسیة فی العراق ، بغداد 1381/1962؛ یحیی وهیب جبوری ، الخط و الکتابة فی الحضارة العربیة ، بیروت 1994؛ حبیب اصفهانی ، تذکرة خطّ و خطّاطان ، ترجمة رحیم چاوش اکبری ، تهران 1369 ش ؛ بدیع اللّه دبیری نژاد، «احوال خطوط اسلامی در آغاز قرن چهارم هجری و ظهور ابن مقله »، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی اصفهان ، سال 4، ش 5 (1347ـ 1348 ش )؛ محمد خیر رمضان یوسف ، تتمه الاعلام للزرکلی ، بیروت 1418/ 1998؛ زکی صالح ، الخط العربی ، مصر 1983؛ فتح اللّه بن احمد سبزواری ، اصول و قواعد خطوط ستّه ، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته ، چاپ حمیدرضا قلیچ خانی ، تهران : روزنه ، 1373 ش ؛ یعقوب بن حسن سراج شیرازی ، تحفة المحبین : در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن ، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران 1376 ش ؛ عبداللّه بن محمود صیرفی ، آداب خط ، در نجیب مایل هروی ، کتاب آرایی در تمدّن اسلامی ، مشهد 1372 ش ؛ مصطفی بن احمد عالی ، مناقب هنروران ، ترجمه و تحشیة توفیق ه . سبحانی ، تهران 1369 ش ؛ فصلنامة هنر ، ش 1 (پاییز 1361)؛ حبیب اللّه فضائلی
خط نسخ، در آغاز خطى بوده هم پایه? خط کوفی. اصل این خط از خط ”نبطی“ مىباشد. خط نسخ بطورکلى از اواخر قرن دوم هجرى رایج شد. ولى تا اواخر قرن سوم هجرى چندان متداول نبود.این خط توسط میرزا احمد نیــــــــریزی ابداع شد که از او حدود 99 جلد قران و هفتادو هفت صحیفه و دعا به یادگار مانده است.در جایی دیگر معروف است که دو خط نســـــخ و ثلث در قـرن سوم هجری،شخصی به نام ابوعلـی ابن مقله بیضاوی شیرازی با همکاری برادر خود از خط کـــوفی مشتق کرده است و پس از او ابن بواب در ترویج و تکامل آن نقش اساسی داشته است. این خط به تمام سرزمینهاى شرقى که تحت لواى اسلام بودهاند، گسترش یافت. ایرانیان براى نیازهایى چون کتابت نوعى نسخ بکار مىبردند که متفاوت بودو چون از نظر روان خوانی در درجه ی اول قرار دارد،لذا اغلب قرانـــــــــها با این خط تحریر می شود.
امتیاز مهم خط نسخ در رعایت نسبت است، که یکى از قواعد مهم خوشنویسى مىباشد که موجب زیبایى خط است. ابنمقلد تناسبات خط نسخ را استحکام بخشید و آن را به یکى از سطوح متعالى خوشنویسى رسانید. در حال حاضر در کشورهاى اسلامی، خط نسخ اهمیت بسیار دارد و در تحریر آن بکار مىرود. حروف چاپ و ماشین تحریر نیز با این قلم فراهم آمده است و کتابها و نشریات نیز به همین خط چاپ مىشوند، که البته با نسخ قرآنى تفاوتهایى مختصر دارد.
خواندن و نوشتن در خوشنویسى نسخ بسیار ساده و روان است؛ علت آن نظم خاص و دقیقى است که در چیدن حروف و کلمات در داخل سطر بکار مىرود. از این خط به وفور در آثار گرافیکی استفاده می شود.شکل حروف چاپی ،چون:روزنامه ای و ماشین تحریر از این خط گرفته شده است. ابوعلـی ابن مقله بیضاوی شیرازی ،میـــرزا احمد نیـریزی ، ابــــن بــــواب ، یاقوت ،آقا هاشــــــم اصفهـــــــــــانی،مریم بانو نائینی،حاج میرزا عبدالحمید ملک الکلامی و.......
یک نسخه از قرآن هایی نفیس به خط نسخ که در موزه ایران باستان موجود است به خط محمود بن مسعودبن ابی اسعد ابهری است که در تاریخ 619 روی کاغذ سمرقندی تحریر یافته است. این نسخه در زمره زیباترین و نفیس ترین قرآن هاست و کاتب با کمال مهارت توانسته هنر خویش را عرضه بدارد. کاتب کار تذهیب را نیز خود انجام داده است. خطوط نسخ و کوفی تا اواخر قرن هجری در ایران برای نوشتن قرآن به کار برده شده است ولی پس از پایان قرن ششم به بعد برای نوشتن قرآن بیشتر از خط نسخ استفاده شد و خط کوفی را فقط در سر سوره ها بکار برده اند. خط نسخ مانند خط کوفی نه فقط بر روی کاغذ نوشته شده بلکه برای تزئین و آرایش ظروف سفالین و فلزی از آن استفاده به عمل آمده است. خط نسخ خط متداول تا اوایل قرن هفتم هجری بوده است ولی رفته رفته در شیوه و طرز نوشتن و نوع قلمی که به کار برده می شده است تغییراتی اصل شده که همین تغییرات مبانی شیوه خط جدیدی به نام خط ثلث گردیده است. از میان نسخی که به خط ثلث نوشته شده نسخه ای به خط احمد بن سهروردی متعلق به موزه ایران باستان روی کاغذ آرایی در تاریخ 706 تحریریافته و بسیارجالب است